بهار و سینما
دیشب طلسم چند ساله رو شکوندیم و تونستیم بعد از 3 سال بریم سینما، البته این اولین تجربه بهار بود برای همین هم فیلم شهر موشهای 2 رو انتخاب کردیم که برای بهار جذاب باشه اما بازم همش دست و دلمون می لرزید نکنه نشینه، نکنه اذیت کنه و هزار تا اما و اگر دیگه!!!!!.... اما بهار اینقدر هیجان داشت که همش میگفت مامان بریم برنامه کودک نگاه کنیم و ...
نکته جالبش این بود که صندلی های سینما برای بچه سبک وزنی مثل بهار طراحی نشده و بهار وقتی تکیه می داد، به دلیل اینکه بخش جلویی صندلی سبک می شد، صندلی تا می شد و ما هم مجبور بودیم وسایلمون رو صندلی بهار مثل وزنه قرار بدیم تا نیوفته !!!!!! با این حال من با دستم تمام مدت مراقبش بودم..
به هر حال بر خلاف تصور ما که فکر می کردیم اکثر زمان فیلم رو با بهار سر و کله بزنیم، در تمام مدت فیلم بهار سیخ نشسته بود و میخکوب فیلم شده بود. بعضی وقت ها تو صحنه های خنده دار همراه بقیه خنده های بلند می کرد و موقع سرود خوندن هاشون هم دست می زد. بعد از تموم شدن فیلم هم از ذوقش دوید بیرون از سالن و بی هدف اینور و اونور می دوید و ذوقش رو تخلیه می کرد.
این تجربه برای ما شیرین و دوست داشتنی بود و به امتحانش می ارزید، به این می ارزید که فهمیدیم سبک وزن من بهار جونم چقدر بزرگ شده که می تونه با مامان و باباش بره سینما،فکر کن چه تصور شیرینیه !!!!!!
البته یه بدی که داشت اینه که تا عکسش رو می بینه میگه دوباره بریم سینما، موش بخونه!!!