عروسکی به نام معجزه
معرفی میکنم، این عروسک نامش معجزه است. چرا معجزه؟؟ میگم براتون!!!!......
بهار خانوم از بدو تولد عکس العمل های زیادی نسبت به عروسک های موزیکالش داشت، الان هم که بزرگ تر شده به مقوله موسیقی خیلی علاقه منده و واکنش های جالبی داره.
هر عروسک مخصوص یک دوره از زندگی بهار بود. مثلا موش موزیکالش تا 1 ماهگی آهنگ تخت و پارکش تا دو سه ماهگی و..... اما این عروسک برای ما چیزی شبیه معجزه بود و البته هنوز هم هست.
چه روزهایی که بهار دل درد داشت و ما بهار رو با این عروسک آروم میکردیم، چه روزهایی که با این عروسک بهار رو می خوابوندیم. عصای دستم بود! به باباش میگفتم باتری همیشه باشه که من دست تنها نشم. دل دردهای بهار و خوابیدن هاش که بهتر شد ما هم دیگه از این عروسک استفاده نکردیم.
تا اینکه دو سه هفته پیش از داخل کمد بیرونش آوردم. بهار تا اونو دبد انگار یه دوست قدیمی دیده باشه خنده همراه بغض کرد و دیگه هر روز روزی چند بار می خواست بره پیش عروسکش. الان عروسک رو گذاشتم تو کریر وبهار اونو میره نگاه میکنه، ناز میکنه و گاهی موهاشو میکشه.
اما ده روزی هست که بهار دوباره خیلی سخت می خوابه و ما دوباره به معجزه این عروسک ایمان آوردیم. دیگه چند شبه که با این عروسک بهار رو می خوابونیم. البته فرقش با قبل اینه که باتری گرون تر شده شما چی فکر میکنید؟ اسم خوبی انتخاب کردم براش؟؟؟؟
مرسی عروسک مهربون که اینقدر تو خوبی
(شعری که می خونه: «سلام به روی ماهت، ستاره، آی ستاره» است)
بهار خوشگلم که حاضر نیستی هیچ تل مو و گیری، درست حسابی رو سرت باشه، جون مامان بیا دوباره مثل قبل زود و راحت بخواب!!!