بهاربهار، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

بهار آغاز عشقی بی تکرار

آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1392/4/20 10:50
نویسنده : مامان بهار
447 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزی بود که همه چیزها داشت روبه راه میشد، شب ها بهار بهتر غذا می خورد و شب ها خوب می خوابید و من خوشحال از این قضیه!!

گفتم بچم رو بردم دکتر هنوز دوا نداده خدا رو شکر اوضاعش بهتره، با سر و صدای تخریبم که کنار اومده بودیم.

یکشنبه با هزار دوز و کلک از بهار نمونه ادرار گرفتم و دادم آزمایشگاه، بعدش هم خوشحال رفتم چشم پزشکی! اما دکتر بدون هیچ معاینه ای گفت باید ببرید بیمارستان برای سونداژ چشم و برای گفتن همین یک جمله بدون هیچ معاینه خاصی 30 هزار تومان حق ویزیت گرفت! آخی خوش بحالش جملاتش چقدر گرانبها هستند! یکی مثل اون، یکی هم مثل ما، کار مفت و مجانی هم بهمون نمی دننیشخند تازه واسه نوشته هام هم هیچکی یک نظر خشک خالی هم نمی ذاره!
دلم گرفته! از اینکه هیچکی نیست یه احوال از آدم بپرسه مگر اینکه بهش زنگ بزنی یا sms بدی یا ......

از همون شب که قرار شد بگردیم دنبال یه بیمارستان بهار جونم تب کرده و تبش هم همچنان برقرار هست البته کم و زیاد میشه! امیدوارم عفونت ادراری نباشه. راستی واسه سونداژ چشم بیمارستان خصوصی حدود 2 میلیون میگیره  قهقهه خنده داره! تازه یه بیمارستان نوشته بود بعلت تغییرات ارز، از درج هزینه عمل معذوریم. این دیگه چه صیغه ایه! فعلاً که دوشنبه هفته دیگه باید بریم معاینه و دکتر وقت عمل بذاره!

آخه چرا بتون خونه همسایه مون اینقدر سفته! هر روز با مته رو مُخمونن! یه موقع هایی بهار می ترسه فرار میکنه، یا گریه سر میده و یا میگه آموش! ما هم که از خاموش کردنش عاجزیم.گریه

آخه چرا همسایه های ساختمون ما هم به فکر تخریب افتادن و احتمال داره تا یکی دو ماه دیگه اینجا هم تخریب بشه! نگراناسترسیعنی اینکه این همه خوشحال بودیم تو این گرون بازار، با صاحبخونه با یک قیمت خوب کنار اومده بودیم، هر چی رشته بودیم داره پنبه میشه! چی بگم والا فقط میتونم بگم آخه چرا؟؟؟

پنجشنبه جواب آزمایش های بهار رو میگیرم امیدوارم همه چیز اوکی باشه و تبش هم زود خوب بشه و دوباره غذا خور بشه! من بیچاره چه خوشحال بودم دیگه شب ها شیر نمی خوره واسه خاطر دندوناش!

چی بگم والا فقط می تونم بگم آخه چرا؟؟؟

---------------------------------------------------------------------------------------------------

بعدتر نوشت:

فعلا که خدا رو شکر بهار بدنش دونه زد بیرون و فهمیدیم مجددا رزوئولا گرفته.

گویا در صورت عملی شدن تخریب ساختمان 3-4 ماهی وقت داریم.اوه

امروز هم جواب آرمایش رو میگیریملبخند

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

زهره مامان آریان
20 تیر 92 2:52
امیدوارم همه چی خوب پیش بره.
و خدا کنه صاحبخونه هوس اینکارا رو نکنه.


ان شاا...
مامان سایدا
20 تیر 92 12:11
ایشالا دخترت سالم باشه و نگرانی مامانشو کم کنه
به وبلاگ دختر ماهم سر بزن شاید با هم دوستهای خوبی شدیم


ممنون که به وب ما سر زدین، حتماعزیزم
مسافر
20 تیر 92 15:50
وای نازی


واسه چی سونداژ چشم


یعنی چی اصلا ؟




تنش به ناز طبیبان نیازمند میاد


وجود نازکش آزرده گزند مباد




خدا هیچ کسی رو علی الخصوص بچه رو زیر دست این دکترها به خصوص از نوع بی انصافش نندازه




رزوئولا باز چیه ؟



د رپناه خدا


بعلت اینکه مجرای اشکش که باید تا یکسالگی با ماساژ باز می شد که نشد برای همین بعد از یکسالگی با سونداژ چشم اون مجرا باز میشه البته ان شاا...


که شاید با دو بار سونداژ


در غیر اینصورت یه لوله می ذارن


ما امیدواریم دکتر با همون بار اول موفق بشه


دعا کنید


تابستان پارسال هم بهار این بیماری رو گرفته بود البته خیلی شدیدتر امسال خفیف گرفت که خدا رو شکر داره خوب میشه. اینم لینک توضیحاتش


http://baharnazi.niniweblog.com/post15.php

آسمان
22 تیر 92 12:28
میخوواستم بپرسم رزوئلا چیه که دیدم جواب دادی


بلا دور باشه.صدقه براش بندازین


ان شاا...
البته کاملتر توضیحش یک بیماری ویروسیه که چند شب تب میکنن بعد بدنشون دونه قرمز می زنه برعکس سرخک که اول دونه میزنه بعد تب میکنه قدیمیا بهش می گن زرافشان فکر کنم
مامان فاطمه و ترنم کوچولو
25 تیر 92 12:46
عزیزم امیدوارم به حق این روز های خوب خودتون خونه دار بشین امیدوارم
و امیدوارم بهار جااااان هر چی زودتر سالم و خوب بشه
راجب اون بیماری یکی از ب
ه های دوستمم گرفته بود تب شدید طوری که بچه هیچی نمیخورد و مدام بی تابی میگرد حالا واسه بهار جان تنش دونه زد اما اون بنده خدا بچش تموم دهانش و تنت همه دون شده بود اما خوب شد یعنی اون دورانش باید بگذره نگران نباش عزیزم مراقب خودتون باشید مخصوصا بهار جون

مرسی عزیزم که به وب ما سر زدی، خوشحالمون کردی
خدا رو شکر بیماریش برطرف شد!
ایشاا... که همه مستاجرها خونه دار شن یا صاحبخونه خوب گیرشون بیاد

مامان مریم
30 تیر 92 10:52
ای بابا چه خبره عزیزم همش که خبرای بد بود ...بهار خوشگلم مریض شده ؟ ای جان عزیزم تو این گرما تب دیگه قوز بالا قوزه...امیدوارم همه چی ختم به خیر بشه...و از همه مهمتر بهار نازم دیگه ناراحت نباشه...منتظر خبرای خوب هستیم...

اون مریضیش که خوب شد. چون تجربه اش رو داشتیم زیاد تحویلش نگرفتیم تا دوره اش بگذره.