آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چند روزی بود که همه چیزها داشت روبه راه میشد، شب ها بهار بهتر غذا می خورد و شب ها خوب می خوابید و من خوشحال از این قضیه!!
گفتم بچم رو بردم دکتر هنوز دوا نداده خدا رو شکر اوضاعش بهتره، با سر و صدای تخریبم که کنار اومده بودیم.
یکشنبه با هزار دوز و کلک از بهار نمونه ادرار گرفتم و دادم آزمایشگاه، بعدش هم خوشحال رفتم چشم پزشکی! اما دکتر بدون هیچ معاینه ای گفت باید ببرید بیمارستان برای سونداژ چشم و برای گفتن همین یک جمله بدون هیچ معاینه خاصی 30 هزار تومان حق ویزیت گرفت! آخی خوش بحالش جملاتش چقدر گرانبها هستند! یکی مثل اون، یکی هم مثل ما، کار مفت و مجانی هم بهمون نمی دن تازه واسه نوشته هام هم هیچکی یک نظر خشک خالی هم نمی ذاره!
دلم گرفته! از اینکه هیچکی نیست یه احوال از آدم بپرسه مگر اینکه بهش زنگ بزنی یا sms بدی یا ......
از همون شب که قرار شد بگردیم دنبال یه بیمارستان بهار جونم تب کرده و تبش هم همچنان برقرار هست البته کم و زیاد میشه! امیدوارم عفونت ادراری نباشه. راستی واسه سونداژ چشم بیمارستان خصوصی حدود 2 میلیون میگیره خنده داره! تازه یه بیمارستان نوشته بود بعلت تغییرات ارز، از درج هزینه عمل معذوریم. این دیگه چه صیغه ایه! فعلاً که دوشنبه هفته دیگه باید بریم معاینه و دکتر وقت عمل بذاره!
آخه چرا بتون خونه همسایه مون اینقدر سفته! هر روز با مته رو مُخمونن! یه موقع هایی بهار می ترسه فرار میکنه، یا گریه سر میده و یا میگه آموش! ما هم که از خاموش کردنش عاجزیم.
آخه چرا همسایه های ساختمون ما هم به فکر تخریب افتادن و احتمال داره تا یکی دو ماه دیگه اینجا هم تخریب بشه! یعنی اینکه این همه خوشحال بودیم تو این گرون بازار، با صاحبخونه با یک قیمت خوب کنار اومده بودیم، هر چی رشته بودیم داره پنبه میشه! چی بگم والا فقط میتونم بگم آخه چرا؟؟؟
پنجشنبه جواب آزمایش های بهار رو میگیرم امیدوارم همه چیز اوکی باشه و تبش هم زود خوب بشه و دوباره غذا خور بشه! من بیچاره چه خوشحال بودم دیگه شب ها شیر نمی خوره واسه خاطر دندوناش!
چی بگم والا فقط می تونم بگم آخه چرا؟؟؟
---------------------------------------------------------------------------------------------------
بعدتر نوشت:
فعلا که خدا رو شکر بهار بدنش دونه زد بیرون و فهمیدیم مجددا رزوئولا گرفته.
گویا در صورت عملی شدن تخریب ساختمان 3-4 ماهی وقت داریم.
امروز هم جواب آرمایش رو میگیریم