ایام به کام است
این روزهای بهاری دارن زود میگذرن و دختر من داره 17 ماهه میشه!
خدایا اینقدر این لحظات شیرین شدن که حیفم میاد بشینم پای نت، بیشتر وقتم با بهار میگذره!!!
اینقدر داره دلبری میکنه که نگو!
یه شب که باباش از خستگی روی مبل خوابش برده بود، من میوه آورده بودم، اما دخترم هی طالبی برمیداشت می ذاشت تو دهن باباش، هی انگشت می کرد داخل سیب می برد واسه باباش
خلاصه محبت میکنه، میگن دختر مهربونه، بیخودی نگفتن دیگه.....!!!!!
هفته پیش رفتیم بوستان گفتگو، این روزها که رفتن بیرون واسه ما دردسری شده، آحه همش بهار میخواد بره و یه جا بند نمی شه، یه توپ کوچیک برداشته بود هی پرتش میکرد می دویید طرفش، این دو ساعت کارش همین بود و ما هم سرگردان بدنبال وروجکمون!!!....
نماز خوندن من که بسی دیدنی شده، اول جلوی من می ایسته دستاش پیش گوشش میبره و میگه" اَبَ بَ" بعد سریع میره سجده.
خوب دیگه نماز بهار تموم شد حالا میاد سراغ من، تا سر پام، میاد و پاهام رو تو بغل میگیره و میگه "عزیزم"
تا میرم سجده، میخواد سوارم بشه، تا سر از سجده بر میدارم میاد و بوسم میکنه، خدا خودش قبول کنه ما هم این شکلی میشیم !
دیالوگ های عاشقانه من و بهار:
من: " عشق من کیه؟"
بهار: " هووووممم؟"
من: " عسلم کیه؟"
بهار: " هووووممم؟"
من: " نفسم کیه؟"
بهار: " بوبارِِ....."
یکی بیاد منو بگیره!!!!!!!...............
روزهای سخت نوزادی، دردسرهای یک نوپای پر تحرک، در برابر این همه انرژی مثبت قابل قیاس نیست!!!
بزرگ ترین موهبت خدا به انسان تجربه این حس های قشنگه! خیلی قشنگن خدا جونم! ممنونم که ما رو از این حس محروم نکردی! واقعا که لحظات نابی رو داریم و "ایام به کام است"