سفرنامه بندر انزلی
اطرافیان ما هر کی بچه داره وقتی میره مسافرت با مامانش میره که کمک دستش باشه، منم توی ذهنم همچین چیزی بود که بدون اونا رفتن خیلی سخته، اما از وقتی دیدم دوستای وبلاگیم تنهایی هم میرن، ما هم که خیلی احتیاج داشتیم بریم مسافرت دل و زدیم به دریا و رفتیم دریا، بندرانزلی صبح جمعه سه تایی رفتیم به سمت بندر انزلی، خیلی هیجان انگیز بود. اولش که بهار بیدار بود تا بعد از کرج هم بیدار بود اما دیگه خوابید. ما بی صبرانه منتظر دیدن دریا بودیم. آخه 2 سالی بود که نرفته بودیم. تقریبا توی راه توقف زیادی نکردیم فقط رشت علی جونم نگه داشت تا گاز پیک نیک بخره(آخه پیک نیکمون رو از تو انباری دزد زده بود به رگ ) دیگه بکوب رفتیم تا انزلی، یک شهر کاملا ...