مرورنامه نیم ماهه زندگی بهار
دو هفته ای هست که از بهار چیزی ننوشتم!
کلی اتفاق افتاده! اما خوب، مرور میکنیم این نیم ماه از زندگیش را.
دو هفته پیش رفتیم بوستان جوانمردان!!! بر خلاف تصورمون باز هم بهار رو سفیدمون کرد و گذاشت کلی خوش بگذرونیم و خوش بهش بگذره! من همیشه فکر میکردم اینجا هم مثل نهج البلاغه است اما دیدم که خیلی بهتره! بهار هم کلی توپ بازی کرد و ...
هفته پیش هم بخاطر وجود سر و صداهای زیاد همسایه بعلت تخریب! تصمیم گرفتیم از سر و صداهای شهری دور بشیم و به دامان طبیعت پناه ببریم. این شد که عازم آب نیک روستایی بعد از فشم شدیم. تقریبا ظهر رسیدیم اونجا و با یک طبیعت زیبا و سر سبز و بویژه آب و هوای خنک روبرو شدیم.
آب رود اونجا بسیار سرد بود، بطوریکه نمی شد 10 ثانیه بیشتر پا رو داخلش بذاریم. ما که نمی دونستیم اینقدر سرده! بهار رو بردیم بره توی آب واسه خودش حال کنه! ناگهان زد زیر گریه، خودمون که رفتیم توی آب دیدیم بچه حق داشته بنده خدا!!! یه دختر خوشگلم نزدیک ما بود به اسم سما که با بهار دوست شد و می خواست باهاش بازی کنه اما بهار هم بهش محل نمی داد و اونم دیگه رفت.
ناهار رو اونجا خوردیم و بهار رو زیر چادر خوابوندیم که ابرها شروع به باریدن کردن. چه بارونی بود ها، وسط گرمای تابستون! کاش میشد ماه رمضون آدم می رفت اونجا
موندیم بارون قطع شه و بهار هم بیدار شه اما 1 ساعتی بود که میبارید، تازه شدیدتر هم شد. دیدیم اونایی که کوه رفته بودن دارن میرن (زن های بی حجاب با یه کلاه و بلوز شلوار بودن، امیدوارم دیگه این وصله ها رو به دولت بعد نچسبونن) . ما هم دیدیم اوضاع پسه جمع کردیم بریم.
اما جاتون خالی 5 ساعت تو ترافیک موندیم یعنی ساعت 10:30 شب خونه رسیدیم. تو این فاصله هم بهار هی با ماشین های کناری ارتباط برقرار میکرد و به زبان کُره ای حرف میزد. هر ماشینی که آهنگ پخش میکرد بهارم دست می زد و سرسری میکرد. و تو این فاصله نخوابید و حسابی خسته شد، شب که رفتیم زودی خوابید.
توی این هفته بهار رو بردیم دندونپزشکی و دکتر دندونهاش رو معاینه کرد و گفت شوره پوسیدگی زده و باید شیر شبانه قطع بشه و بعد فکر کنم دندوناش رو فلوراتراپی کرد برای جلوگیری از سرعت تخریب.
تو این فاصله هم چنان بهار خانوم زجه موره کشیدن که تا رفتیم سوار ماشین شیم خوابید.
بعد هم برای وزن کمش رفتیم دکتر، حالا کلی آزمایش باید براش انجام بدیم. امیدوارم مشکلی نداشته باشه.
هفته دیگه هم باید بره چشم پزشکی، وای چقدر باید دکتر بریم ما!!!!
دیگه همینا یادم بود. فعلا دیگه بسه کلی چیز نوشتم خسته شدم.